مهديارمهديار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

مهديار تمام زندگي مامان و بابا

برای عزیز تر شدن نزد دیگران ...

١ -سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود… ۲-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد.   ۳-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با توبرخود کنند. ۴-در شادی های مردم شریک شو.   ۵-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود . ۶-از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده .   ۷-در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود .   ۸-در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم ...
19 تير 1390

دلتنگي مامان

مهديار عزيز مامان الهي فدات بشم الان كه دارم اين مطالب رو مينويسم خدا ميدونه دلم برات يه ذره شده خداييش جلو اشكهامو به زور گرفتم الهي قربونت برم مامان جون كه هر روز اينقدر با محبت تر ميشي براي پاس شير كه ميام پيشت كلي برام ذوق مي كني اولش كلي جيغ مي كشي بعد با زبوني كه فقط خودت مي فهمي و خدا برام حرف ميزني شايدم داري ازم شكايت مي كني اون نيم ساعتي كه پيشتم از كنارم تكون نمي خوري دستهاي قشنگت رو حلقه مي كني دور گردنم و صورتت رو به صورتم ميمالي من كه حاضر نيستم يه لحظه از اون لحظات رو با تموم دنيا عوض كنم حالا ببين با چه حالي ازت جدا ميشم كه برگردم اداره با هزار و يه جور ترفند ولي وقتي از خونه بيرون ميام و بعدش صداي گريه ات رو ...
8 تير 1390

واكسن يكسالگي

ديروز حدودا ساعت 11 رفتيم درمانگاه كودكان براي واكسنت كه گفتند بايد قبل از ساعت 10 مي آمديد كلي نگران شديم چون واكسن يكسالگي رو فقط روزهاي يكشنبه ميزنند و يكشنبه هفته ديگه هم تعطيله!!!! خداوند كمكمون كرد تا قد و وزنت و دور سرت رو اندازه گيري كردند مسوول واكسن هم اومد خودش هم گفت كه شانس آورديد خيلي اتفاقي اومده بود وزنت 10/5 قدت هم 75 خداروشكر خوب بود خلاصه واكسنت رو زديم يه كمي گريه كردي ولي وقتي تو حياط درمانگاه كه پر از گلهاي رنگارنگ رز بود وايساديم و چند تا عكس قشنگ گرفتيم كلي ذوق كردي سر راه خونه هم سه تايي با هم رفتيم اداره همكاراهم كه از مرد و زن گرفته كلي برات ذوق كردند و همه دورت جمع شده بودند شما هم كه تا ميتونستي خود...
8 تير 1390

عكسهاي آقا مهديار

  آقا مهديار لحظاتي پس از تولدش توبيمارستان (عكس رو بابا جوني از پشت شيشه اتاق عمل گرفته) تولدت مبارك عزيز دلم عكسهاي آقا مهديار يكي دو ساعت بعد از تولدش تو بيمارستان   عكسهاي آقا مهديار بعد از يه حموم درست و حسابي خوابهاي خوب ببيني گلم     مهموني عمو وحيد براي خريد دستگاه چاپ جديدش ( باغ گنجنامه ) آقا مهديار بغل بابا جوني     سه ماهگی آقا مهدیار     آقا مهدیار ٤/٥ ماهگی حرم امام رضا (ع) ...
8 تير 1390

مليكا آبله مرغان گرفته !!!!

واي خدايا مليكا جون آبله مرغان گرفته الهي كه مباركش باشه وقتي اين خبررو از مادر جوني شنيدم اولش يه كمي ناراحت شدم ولي بعدش كه گفت خدارو شكر حالش خوبه و داره مثل هميشه بازي مي كنه كلي خنديديم و ذوق كرديم مليكا جوني باصورت و بدن گل گلي فقط حيف كه از ترس سرايت ويروس آبله  ديدن نه تنها مليكا بلكه بابا و مامان خوشگلش و پدر جوني و مادر جوني عزيز رو برامون ممنوع كردند اينم عكس دخترخاله خوشگلت مليكا              ...
8 تير 1390

10 نكته براي تو...

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد...       بقيه  در ادامه مطلب    1 - به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد... 2 - هوس بازان کسی راکه زیبا می بینند دوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند... 3- وقتی در زندگی به یک در بسته رسیدی نترس و نا امید نشو... چون اگه قرار بود در باز نشود جای آن دیوار می گذاشتند... 4- آنچه که هستی، هدیه خداوند است و آنچه که خواهی شد، هدیه تو به خداوند...
5 تير 1390

خدایا منو ببخش ....

خدایا منو ببخش که بهت اعتراض میکنم وقتایی که دستمو با مهربونی مي گيري و از پرتگاه نجاتم ميدي...     بقیه در ادامه مطلب خدایا منو ببخش که بهت اعتراض میکنم وقتایی که دستمو با مهربونی مي گيري و از پرتگاه نجاتم ميدي... خدایا منو ببخش که همیشه تو نمازم همه جا هستم، الا تو نماز… خدایا منو ببخش اگه همیشه به فکر رضای همه ی هیچ ها هستم؛  ولی به فکر رضای تو که همه هستی، نیستم… خدایا منو ببخش که فکر کردن به هیچ ها ، غباری بر دلم نشونده، تا  نتونم تو رو بشناسم… ...
5 تير 1390

چي ميشد اگه ...

چي مي شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما بركت بده چرا كه ديروز ما   وقت نكرديم از او تشكر كنيم ...     بقيه در ادامه مطلب چي مي شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما بركت بده چرا كه ديروز ما وقت نكرديم از او تشكر كنيم     چي مي شد اگه خدا فردا ديگه ما را هدايت نمي كرد چون امروز اطاعتش نكرديم   چي مي شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود چرا كه امروز قادر به دركش نبوديم   چي مي شد ديگه هرگز شكو فا شدن گلي را نمي ديديم چرا كه وقتي خدا بارون فرستاده بود گله كرديم   چي مي شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دريغ مي كرد چرا...
5 تير 1390

چند داستان زيبا و ...

يك بستني ساده ...      بقيه  در ادامه  مطلب    پسر بچه‌ای وارد یک بستنی‌فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید: یک بستنی میوه‌ای چند است؟ پیشخدمت پاسخ داد : " ۵۰ سنت ". پسربچه دستش را در جیبش فرو برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید:" یک بستنی ساده چند است؟ در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند . پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: " ۳۵ سنت". پسر دوباره سکه‌هایش را شمرد و گفت : " لطفا یک بستنی ساده". پیشخدمت بستنی را آ...
5 تير 1390
1